حسینیان بجای پذیرایی گوجه این خاطره زیبا از “گل آقا” را بخواند

یک روز در دفترم نشسته بودم که آقای رجایی فشاری روی شانه من داد. دیدم ای داد و بیداد، ما همین الان باید با هم دعوا کنیم. نگاه کردم دیدم که رنگش پریده است. چی شده؟ گفت تو نمی‌دانی چه کار کردی؟ گوشی امام از من کشید که در عمرم کسی این جور با من برخورد نکرده بود. گفتم: مگر امام چی گفتند؟ سر چی؟ خدایا چه خلافی کرده‌ایم؟ ما که تمام دلمان با امام و انقلاب است. چی شده؟ گفت: راجع به آن اطلاعیه جواب میتران. گفتم: آقا می‌گفتی به میتران که این را بد ترجمه کرده‌اند. ما مرکز ثقل نوشتیم. گفت: اصلا حرف سر این نبوده، من هم فکر کردم همین است. امام به من گفتند: یک کسی به تو تبریک گفته است، تبریک عرض می‌کنم، تو به عنوان یک مسلمان باید بگویی متشکرم. تو چه جوری می‌زنی تو دهان رئیس‌جمهور یک مملکت. ادبمان کجا رفته است.
RSS

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *