یادداشت ویژه/ برای «برای کاپیتان وفادار» عارف قلی زاده

وب سایت رسمی برنامه نود- عارف قلی زاده کاپیتان با اخلاق و متعصب آبی پوشان در سال ۱۳۱۱ در شهر بادکوبه متولد شد. ( البته به گفته ایشان و خانواده شان سال تولد ۱۳۱۷ است). او پس از مهاجرت به ایران همراه با خانواده و مدتی اقامت در تبریز، به تهران آمد و به دلیل علاقه وافر به فوتبال خیلی زود جذب تیم ایرج ( تیم سوم دوچرخه سواران) شد. به دلیل فیزیک بدنی و هوش بالایش، این مدافع خیلی زود جذب تیم اصلی دوچرخه سواران شد و با تغییر نام این تیم، به یکی از اعضای ثابت خط دفاعی تیم تاج تبدیل شد.

درخشش در ترکیب تاج باعث شد تا عارف کم سن و سال در بین اعضای تیم ملی ایران در بازیهای آسیایی دهلی جایی برای خود دست و پا کند و موفق شد در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ اولین بازی ملی اش را مقابل ژاپن در این مسابقات انجام دهد. او موفق به کسب عنوان نایب قهرمانی بازیهای آسیایی همراه با تیم ملی ایران شود اما هشت سال بعد، بازیهای آسیایی ۱۹۵۸ توکیو برای او مثل یک کابوس شد چرا که با دو شکست سنگین مقابل کره جنوبی و رژیم صیونیستی به پایان رسید!

عارف در مقدماتی جام ملتهای آسیا در کرالای هندوستان همراه تیم ملی حضور داشت که در ۴ دیدار به میدان رفت و کاپیتان تیم ملی بود. هرچند که تیم ملی به خاطر تنها یک امتیاز نتوانست راهی مرحله نهایی مسابقات شود اما برد ۳-۰ مقابل رژیم صهیونیستی که یکی از قدرتهای آن زمان بود، یکی از بهترین نتایج فوتبال ایران تا آن سال محسوب می شد. سرانجام در ۱۳ خرداد ۱۳۴۱ در دیدار دوستانه مقابل عراق با انجام ۱۰ بازی ملی از فوتبال ملی کنار رفت.

کسب ۵ قهرمانی باشگاه های تهران و یک جام حذفی از افتخارات او همراه با تیم تاج بود. او در سال ۱۳۴۲ بازنشستگی اش از فوتبال را اعلام کرد و برای ادامه زندگی راهی کشور سوئیس شد. پس از سالها و بازگشت او به کشور ارتباطش با فوتبال را قطع نکرد و با وجود عدم حضورش در سطح حرفه ای فوتبال اما از ورزش و فوتبال بازی کردن غافل نبود.

مرد همیشه خندان و با روحیه که هیچگاه پیراهنی جز آبی بر تن خود ندید، در نهایت ناباوری ظهر دوشنبه ۲۴ فروردین ماه بر اثر مشکلات ریوی جان به جان آفرین تسلیم کرد. مراسم خاکسپاری وی روز پنجشنبه برگزار خواهد شد. روحش شاد، یادش گرامی.

بهادر امیری- وب سایت رسمی برنامه نود

 

۹۰tv.ir | پایگاه رسمی برنامه ۹۰ –

یادداشت/ درخشان پرسپولیس را رها کرد

وب سایت رسمی برنامه نود-بالاخره راضی به استعفا شد.

به گزارش وب سایت رسمی برنامه نود و به نقل از روزنامه فرهیختگان،  حمید درخشان دیروز بعدازظهر و پس از تمرین دادن پرسپولیس اعلام استعفا کرد و دستهایش را بالا برد و از سرمربیگری پرسپولیس استعفا داد تا کسی که یکی دو ماهی است نامش مطرح می شود به نیمکت پرسپولیس نزدیک شود. شاید تنها بخش درخشش کارنامه حمید درخشان شکست دادن استقلال در دربی و برد در دو بازی اول پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا بود.او گفته بود که با برد در دربی و درخشش در آسیا بیمه می شود،‌اما آنقدر با پرسپولیس نتایج ضعیفی گرفت که هواداران برد در دربی را فراموش کردند. زمانی که پرسپولیس از تیم ده نفره راه آهن دو بر یک عقب افتاده بود، درخشان مرتب بر سر و صورتش می زد و البته می دانست حتی در صورت تساوی، تیغی رویش گام برمی داشت او را خواهد برید.

اینکه چطور کار درخشان در پرسپولیس به پایان رسید و آمار باختن ها و امتیاز نگرفتن ها و امتیاز دادنها را با نگاهی به برنامه بازیها و جدول می توان درک کرد، اما نکته مهم این است که حمید درخشان، قبل از حضور در پرسپولیس، منتقد شماره یک علی دایی بود و می گفت دایی نمی تواند از بازیکنان پرسپولیس بازی بگیرد. همه اینها در حالی بود که علی دایی فصل پیش با پرسپولیس تا مرز قهرمانی هم رفت واگر بازی برگشت مقابل راه آهن آن اتفاقات نمی افتاد، شاید این پرسپولیس دایی بود که قهرمان می شد. دایی با پرسپولیس سهمیه آسیایی گرفت اما نتایج ضعیف دایی با پرسپولیس در این فصل باعث برکناری عجیب و غریبش توسط حمیدرضا سیاسی مدیرعامل وقت باشگاه پرسپولیس شد. کسی که حالا پشت میله های زندان است و شاید اصلا از اوضاع و احوال پرسپولیس خبر ندارد.

درخشان منتقد در همان روزها که سکان دست دایی می گفت که با بازیکنانی که دایی در این فصل در اختیار دارد، می تواند قهرمان لیگ شود،‌اما زمانی که خودش سرمربی شد، حرفهایش را فراموش کرد و گفت پرسپولیسی که دستش است را نبسته و به همین دلیل نمی تواند در مورد نتایجش پاسخگو باشد.او به هواداران قول داد نیم فصل تیم را تقویت کند، اما بازیکنانی بی کیفیت را گرفت که انتقادها را دو چندان کرد.

دیروز بعدازظهر همین که خبر حضور برانکو در تهران روی خروجی خبرگزاری ها رفت،‌حمید درخشان سر تمرین به استعفایش فکر کرد. او فهمید که جانشینش درست پس از تساوی مقابل راه آهن تعیین شده است. داستان فوتبال ایران همین است. کناره گیریهایش هم شباهتی به کناره گیری ها در فوتبال جهان ندارد و درست مثل یک اخراج محترمانه است. سکان کشتی بحران زده پرسپولیس به دست مربی دیگری سپرده می شود. برخی می گویند کشتی این فصل پرسپولیس سوراخ است و هر کس هم بیاید، غرق می شود.باید دید برانکو درست مثل دایی و درخشان غرق خواهد شد یا نه!

۹۰tv.ir | پایگاه رسمی برنامه ۹۰ –

یادداشت/ کی‌روش و زخم‌های کهنه فوتبال ایران

وب سایت رسمی برنامه نود- کارلوس کی‌روش اعلام کرده می‌خواهد برود.

به گزارش وب سایت رسمی برنامه نود و به نقل از روزنامه اعتماد،  او که پیش از تعطیلات نوروز تصمیمش را رسانه‌ای کرده بود، بعد از دو بازی دوستانه در اروپا به ایران برگشته و این روزها مشغول چانه‌زنی با مسوولان فدراسیون است. عالم و آدم می‌دانند نه امروز، که حتی در روزهای نخست پس از جام جهانی عزم و اراده بر برکناری کی‌روش بود و کفاشیان به اشاره وزارتخانه که اشتیاق جامعه را برای ماندگاری او می‌دید، قراردادش را تمدید کرد.

 اما این روزها دوباره بازی تازه‌ای آغاز شده و دو طرف با وجود اعلام قبلی مبنی بر توافق برای جدایی کی‌روش، حرف‌های تازه‌ای می‌زنند.  می‌گویند کی‌روش می‌خواهد ضمن فسخ قرارداد، کلیه حق و حقوقش را بگیرد و برود و کفاشیان در مقابل می‌خواهد از او غرامت بگیرد. اینکه چه کسی محق است و کدام شخص زیاده‌خواهی می‌کند، البته با بررسی دقیق و شفاف قرارداد و مفاد آن میسر خواهد بود؛ اما مصاحبه‌های کفاشیان در زمان بستن قرارداد حاکی از آن است که هر کدام از طرفین که -پیش از یک سال- مایل به فسخ قرارداد باشند، باید مبلغی را به عنوان غرامت بپردازند.

یعنی اگر فدراسیون مایل بود می‌باید کلیه حقوق یکساله کی‌روش را بپردازد و ایضا از طرف دیگر ! اما اینکه اصلا کی‌روش باید برود یا نه؟! بحث دیگری است. در تعطیلات نوروز (و حتی پیش از آن) فضایی پیش آمد و کمپین‌هایی نیز در حمایت از سرمربی تیم ملی تشکیل شد. عده‌ای (که در اکثریت نیز هستند) مایل به ادامه کار کی‌روش هستند که البته اغلب به دلایل غیرفنی علاقه به ادامه کار کی‌روش دارند، اینکه کی‌روش با استفاده از پرنسیبش برای بازی تدارکاتی‌مان تیم اروپایی پیدا کرده است.

اینکه او در رئال‌مادرید و منچستر و تیم ملی پرتغال کار کرده است. اینکه نام بزرگی در فوتبال جهان است و مواردی از این دست.  بد نیست بدانیم اصولا کار مربی یافتن حریف تدارکاتی نیست و اگر کی‌روش چنین کاری می‌کند نه تنها نباید خوشحال بود که باید فدراسیون را توبیخ کرد و البته اگر واقعیت داشته باشد، می‌ماند پرسشی بدون پاسخ که چرا سرمربی تیم ملی پیش از آغاز جام جهانی و جام ملت‌ها چنین کاری نکرد؟!

اینکه او در رئال، منچستر و تیم ملی پرتغال و کشورهای دیگر کار کرده-بدون در نظر گرفتن کارنامه ناموفق او در رئال مادرید، ژاپن، امارات، پرتغال و دستیاری موفق در منچستر- مربوط به گذشته اوست و با توجه به همان کارنامه، امروز اینجاست تا قراردادی نه‌چندان ارزان ببندد. اینکه نام بزرگی در فوتبال جهان است البته جای بحث دارد. کی‌روش البته نامی به مراتب بزرگ‌تر از همه مربیان ایرانی دارد؛ اما نام «کارلوس کی‌روش» هرگز نتوانست به داشته‌های فنی بازیکنان ایرانی بیفزاید.

بسیاری از موسپیدکردگان فوتبال که بدون تعصب به مقوله کی‌روش می‌نگرند او را یک تئوریسین بزرگ می‌دانند و معتقدند می‌توانست بسیار به فوتبال ایران کمک کند، اما متاسفانه هیچگاه معلوم نشد چرا و به چه دلیل فدراسیون نخواست او را تخلیه اطلاعاتی کند و تنها به سپردن تیم بزرگسالان به او اکتفا کرد و معدود بازی دادن او در سایر تیم‌ها تجربه ناموفق «وینگادا» بود که سرانجام آن شد که دیدیم.

فوتبال ایران از اساس دچار مشکلاتی است که اغلب به آن واقفند؛ اینکه نه برنامه درستی داریم و برنامه‌ریزان درستی، اینکه زمین‌های‌مان استاندارد نیست، اینکه قراردادهای تجاری‌ای که با اسپانسر‌ها منعقد می‌شود دچار مشکلات اساسی است که گاه بر معضلات فوتبال می‌افزاید. اینکه عزم درستی برای پیشرفت فوتبال نیست و خیلی موارد دیگر که نوشتن آن مثنوی هفتادمن خواهد شد.  در شرایط فعلی به نظر می‌رسد چاره‌ای جز رفتن کی‌روش نباشد. چه او در بی‌برنامگی فدراسیون فوتبال ایران شاید قادر به عرضه نیمی از آنچه در چنته دارد، نیست. ماندن کی‌روش -با شرحی که تاکنون بر او و متقابلا بر فوتبال ایران رفته است- چیزی جز در جا زدن و احتمالا پس‌رفت، نیست.

۹۰tv.ir | پایگاه رسمی برنامه ۹۰ –

یادداشت/ برای کی روش همه چیز طبق برنامه پیش مى‌رود

وب سایت رسمی برنامه نود-«کارلوس کی‌روش» از اکران روز دنیای فوتبال به ایران آمد. مثل یک سوپراستار سینمای هالیوود که یک‌باره مقابل چشم اهالی فوتبال ایران مجسم شد. یک قاب دو نفره و ‌یک چهره جذاب سنگی در کنار سر آلکس فرگوسن. اسم دستیار پرتغالی فرگى چالش بزرگ گزارشگران فوتبال بود، ولی با هر تلفظی، در ادامه‌اش تاکید می‌کردند که «او مغز متفکر من‌یونایتد است.»

از منچستر تا رئال‌مادرید، تا تیم پرتغال. از رونالدوی برزیلی تا کریس رونالدو، و از بکام و فیگو تا کهکشانی از ستاره‌های روز اروپا، با نسخه‌های تمرینی او به میدان می‌آمدند تا «کی‌روش» در بین نام‌های بزرگ مربی‌های فوتبال یک مربی «مؤلف» شد. کسی که بعضی از تاکتیک‌های روز فوتبال به اسم او ثبت شده است.

برگردیم به ۲۷ خرداد ۹۳، میگل دلانی فردای بازی «ایران نیجریه» برای ایندیپندنت می‌نویسد؛ «این صفر-صفر لیو مسی را تا ماه میِ ۲۰۰۸ به عقب می‌برد. وقتی که کی‌روش در نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان با دکترین دفاعی‌اش بارسلون را از کار انداخت.»

مغز تصمیم‌گیرنده این مسترپلان دفاعی کی‌روش، نه در خط دفاع، که در کمربند میانی تیم است. اجرای دفاع موثر به عهده مثلث‌های میانه میدان است که از ترکیب سه راس با ویژگی‌های متفاوت تشکیل می‌شوند. به عنوان نمونه مقابل نیجریه راس مخرب را آندو ساخت، راس حامی آندو با نکو بود و راس انتقال، بسته به مختصات زمین، از بین خسرو یا حاج‌صفی انتخاب شد. شیوه‌یی که در اروپا به «مثلث پرتغالی کی‌روش» معروف است.

روبرتو دی‌متئو، سه سال پیش که در نیمه‌نهایی چامپیونز لیگ با چلسی حریف بارسلون شد، می‌خواست که از این تز کی‌روش پیروی کند ولی معتقد بود هرچه به نظر سبک ساده‌ ای است، در عمل زمان‌بر و نیازمند تمرکز بالا و برنامه‌ریزی دقیق برای هر دقیقه از بازی است.

از سبک فوتبال تیم‌ملی ایران، برخلاف داخل کشور، در رسانه‌های اروپایی تمجید می‌شود؛ با سوت پایان ایران آرژانتین کارشناس‌های درجه یک دنیای فوتبال با هیجان می‌گفتند؛ «کی‌روش دلایل زیادی دارد که به این تیم افتخار کند. این بهترین نمایش ایران در جام‌های جهانی بود، و یک پرفرمنس خیره‌کننده در مقابل غول‌های افسانه‌یی دنیای فوتبال و البته مسی!»

کی‌روش فقط توپ را به حریف نمی‌دهد که زمین را تصاحب کند، او حتی تیم مقابل را وادار می‌کند تا مطابق میل و برنامه‌های تیم ایران مسابقه را پیش ببرد و این یعنی تعیین سبک بازی حریف توسط کی‌روش. با این راهکار هفت بازیکن از تیم ایران بین توپ و دروازه‌بان ایران قرار می‌گیرند تا لایه‌های دفاعی را تشکیل دهند. یارگیری من تو من در دستور کار نیست و بازیکنی از ایران مسوول مستقیم بازیکنی از تیم حریف نیست. این استراتژی، دفاع موثر یا دفاع فعال نامیده می‌شود که در مقابل دفاع پسیو یا همان دفاع اتوبوسیِ رایج‌شده در ادبیات رسانه‌یی ما قرار می‌گیرد، و اگرچه برای تماشاچی عام خوشایند نیست اما مخاطب خاص فوتبال را راضی نگه می‌دارد.

فوتبال امروز فوتبال آنتی‌تز است. ترکیب «مربی درجه یک» و «ابزار درجه سه» در تیمی مثل ایران ناگزیر از انتخاب آنتی‌تزی است که با داشته‌های امروز فوتبال ما‌‌ همخوان باشد. این‌بار برمی‌گردیم به لب خط، جایی که کی‌روش همیشه با حرارت و گاهی خشم بازیکنانش را حین مسابقه هدایت می‌کند؛ او ولی در حساس‌ترین مسابقه‌های تیم‌ملی، مثل روزهای بازی با آرژانتین یا نیجریه، از همیشه آرام‌تر بود و حتی دقایقی از بازی را روی نیمکت آرام نشست. خودش می‌گوید: «وقتی همه چیز طبق برنامه پیش می‌رود نیازی به داد و فریاد نیست.»

یادداشت از رامتین جباری/ ماهنامه دنیای فوتبال

۹۰tv.ir | پایگاه رسمی برنامه ۹۰ –

یادداشت ویژه/ چرا امیدها هیچ وقت تیم نمی‌شوند؟

وب سایت رسمی برنامه نود- در همین شروع باید بگویم اگر فوتبال ما نتوانسته در ۴۰ سال اخیر تیم امیدش را در مسابقات المپیک ببیند مشکلات بسیار زیادی را در تمامی امور داشته است و هیچ‌گاه نمی‌توان در یک یادداشت ۷۰۰، ۸۰۰ کلمه‌ای تمام معضلات را بازگو کرد و برای آن نسخه‌ای پیچید. چه‌بسا خود من به‌عنوان یکی از مربیان این تیم در زمان سرمربیگری حسن حبیبی در کنار نسلی از بهترین‌های فوتبال‌مان مانند کریم باقری، مهدی پاشازاده، مهدی مهدوی‌کیا، ادموند بزیک، سرژیک تیموریان، نیما نکیسا، علیرضا سهندرازیان و… بوده‌ام و طعم ناکامی در راه صعود به بازی‌های المپیک را چشیده‌ام. با این حال می‌توان در همین چند سطر به گوشه‌ای از مشکلاتی که به ذهن بنده می‌رسد، پرداخت.

من مشکلات عمده تیم المپیک را در سه بخش خلاصه می‌کنم و به آن می‌پردازم.

یک-متاسفانه هر مربی‌ای که مسئولیت فنی این تیم را برعهده می‌گیرد در ابتدای جمع‌آوری تیمش و انتخاب نفرات دچار یک سوءتفاهم فوتبالی می‌شود؛ اینکه «عجب تیمی دارد و بهترین‌های نسل آینده‌ساز فوتبال را در اختیار دارد.»

اما باور کنید که این‌طور نیست.

فیفا ۲۵ سال پیش در مقاله‌ای به این موضوع پرداخت که «چرا با اینکه ما بهترین‌ها را برای تیم المپیک‌مان جمع می‌کنیم اما آنها به سختی تیم می‌شوند؟»

در این مقاله بسیار جالب به این موضوع پرداخته شده بود و با ذکر دلایل بسیار به مشکلات فنی این تیم‌ها اشاره می‌کرد.

یادمان باشد جمع‌آوری بهترین بازیکن‌های امید در یک لیگ به معنی پایان کار نیست. امیدها در تیم‌شان به چیزی بیشتر از این نیاز دارند و آن هم «بازیکن تعیین‌کننده» است.

به همین لیگ برتر نگاه کنید و بازیکن‌های برتر امید در تیم‌های باشگاهی را بیشتر درنظر بگیرید. آیا آنها تعیین‌کننده هستند یا فقط اینکه در کنار ستاره‌های میلیاردی می‌توانند با اعتمادبه‌نفس بیشتر خودشان را نشان دهند؟

بله، درست است. وقتی آنها به تیم امید می‌روند دیگر خبری از بازیکنانی مانند هادی عقیلی، مهدی رحمتی، حنیف عمران‌زاده، محمد نوری، رضا عنایتی و… نیست و آنها را کنار خود نمی‌بینند.

پس این اولین مشکل تیم‌های امید است که هیچ‌گاه به معنی واقعی تیم نمی‌شوند و بازیکن تعیین‌کننده‌ای ندارند.

دو-به سراغ قسمت دوم می‌رویم که به نوعی به قسمت اول مربوط می‌شود. هر تیم برای شکل‌گیری به ارکان و آیتم‌های مختلفی در بعد فنی احتیاج دارد. اینکه در یک تیم مانند قسمت اول بازیکن تعیین‌کننده وجود داشته باشد.

حالا می‌خواهیم به جنس دیگری از بازیکن در تیم امید اشاره کنیم که در کل فوتبال خیلی کم به چشم می‌آیند. به‌طور واضح مثال می‌زنم. بازیکنانی از جنس فرناندو ردوندو، کلود ماکلله، ژابی آلونسو و در لیگ برتر خودمان بازیکنی مانند مهدی کیانی که در تراکتورسازی بازیش به چشم نمی‌آید اما محور و اِکسِل تیم است. بازی خراب کن تیم مقابل است و به قول فوتبالی‌ها کتک‌خور.

متاسفانه در تیم امید چنین بازیکن‌هایی به راحتی کشف نمی‌شوند. نگاهمان هنوز حرفه‌ای نشده تا بدانیم یک تیم به چنین بازیکنی هم نیاز دارد و همه چیز به فانتزیست‌ها خلاصه نمی‌شود.

سه-حالا کمی از بازیکنان و مربیان فاصله بگیریم تا در فرصتی که آنها برای اصلاح خود و تیم‌شان نیاز دارند به مشکل دیگری اشاره کنیم. در یک جمله خلاصه می‌کنم «تغییرات مکرر در قسمت مربیان به تیم‌های امید ضربه جبران‌ناپذیری می‌زند.» شاید فقط در فوتبال ما باشد که عبارت «مربی موقت» برای تیم امیدمان داریم. آخر در کجای دنیا آن هم برای تیم امید و المپیک‌شان که باید بیشترین وقت و انرژی را بگذارند، از مربی موقت استفاده می‌کنند؟

به نظر شما یک بازیکن برای مربی‌اش که می‌داند موقت است، می‌تواند آن‌طور بازی کند که باید؟ باور کنید در هر صنف و رشته‌ای طرف اگر بداند که بالاسری‌اش موقت است و به‌زودی می‌رود هیچ‌گاه با تمام توان و انرژی کار نمی‌کند.  در پایان هم باید گفت مربی اولی که می‌آید ۲۵ بازیکن دعوت می‌کند براساس شناخت خود و سیستم بازی تیمش است ولی متاسفانه مربی بعدی و مربی‌های بعدی هم که در فاصله‌های زمانی کار را دست می‌گیرند، باز هم به همان انتخاب اولیه اکتفا می‌کنند و این زحمت را به خودشان نمی‌دهند براساس ایدئولوژی خود پیش بروند و بازیکن‌های جدید را به تیم بیاورند.

یادداشت از جلال چراغپور، مربی سابق تیم ملی امید

۹۰tv.ir | پایگاه رسمی برنامه ۹۰ –

یادداشت/ برنامه‌ریزی‌ها برای بسکتبال استراتژیک نبود

وب سایت رسمی برنامه نود-به‌‌رغم ارادتی که اینجانب به‌عنوان فردی از مجموعه بسکتبال به محمود مشحون به‌عنوان پیشکسوت این رشته و رئیس سابق فدراسیون بسکتبال دارم، قرار نیست بابت ۱۲ سال دوران مدیریت اخیر وی فقط از ایشان طرفداری کنم. قطعا نقدهایی هم به دوران ریاست محمود مشحون در فدراسیون بسکتبال وارد است، اما باید دید منتقدان از کدام زاویه دید به نقد رئیس سابق فدراسیون بسکتبال می‌پردازند.

اولین موضوع در بحث دوران حضور مشحون در فدراسیون بسکتبال به عملکرد و نتایج تیم‌های ملی بسکتبال ایران در ۱۲ سال اخیر برمی‌گردد که اصلا ویترین یک مدیر فدراسیون نتایج تیم‌های ملی است که با برنامه‌ریزی او به دست آمده است. اززمان حضور محمود مشحون، بسکتبال ایران رفته‌رفته موفقیت‌های خود را آغاز کرد و تیم ملی بسکتبال بزرگسالان ایران به ترتیب موفق به کسب مقام در مسابقات غرب آسیا و جام ملت‌های آسیا شد و پس از آن به مسابقات جهانی و المپیک هم راه پیدا کرد. فراموش نکنیم که تیم ملی بسکتبال ایران بعد از انقلاب اسلامی تنها تیم گروهی بوده که موفق به راهیابی به مسابقات المپیک شده است. در ابعاد دیگر در مورد نتیجه‌گیری هم شاید همین بس که در دوران ۱۲ ساله مشحون در فدراسیون، بسکتبال ایران بیش از ۵۰ مدال کسب کرده است و قطعا این نتایج جای دفاع از عملکرد ایشان در این زمینه را باقی می‌گذارد. البته تیم بزرگسالان ایران در مقاطعی در بحث نتیجه‌گیری دچار فراز و فرود‌هایی هم شده است که به هر حال در طول ۱۲ سال فکر می‌کنم امری طبیعی باشد و این موضوع در تمام تیم‌های ملی در سراسر دنیا رخ می‌دهد. کافی است نگاهی بیندازیم به مسابقات جهانی اخیر بسکتبال در اسپانیا که تیم میزبان که عنوان نایب قهرمانی جهان را هم یدک می‌کشید به‌رغم برخورداری از میزبانی حتی به جمع چهار تیم پایانی هم راه پیدا نکرد، پس برخی نتایج تیم ملی بسکتبال ایران را نباید نقطه ضعفی در کارنامه ریاست محمود مشحون در فدراسیون بسکتبال بنامیم. در مورد دوران مدیریت محمود مشحون بیشترین نقد را می‌توان در زمینه برنامه‌ریزی استراتژیک و راهبردی فدراسیون بسکتبال وارد دانست. شاید در این زمینه موانعی هم برسر راه ایشان و مجموعه‌شان بوده باشد، اما به عقیده من تعریف آنچنانی در زمینه آینده‌نگری علمی در فدراسیون بسکتبال نداشتیم. در فدراسیون بسکتبال نیاز به این بود که محمود مشحون به‌عنوان فردی باتجربه به‌عنوان رئیس بر عملکرد کل مجموعه نظارت کند، اما قطعا در جامعه بسکتبال ایران افراد توانمند دانشگاهی فراوانی حضور داشتند که می‌توانستند در بحث زیرساخت و آینده‌نگری درباره بسکتبال ایران در چارچوب کمیته‌ها و هیات‌های بسکتبال به رئیس فدراسیون کمک کنند تا باعث رشد بسکتبال ایران- مخصوصا در قسمت پایه- شود و قطعا در این مورد رئیس سابق فدراسیون می‌توانست مدیریت بهتری را انجام دهد که متاسفانه این اتفاق رخ نداد. در زمینه زیرساخت‌ها هم نمی‌توان این نکته را فراموش کرد که ورزش ایران در سه، چهار سال اخیر مشکلات مالی فراوانی را پشت سرگذاشت و کلا عملکرد ورزش ایرانی و بسیاری از فدراسیون‌ها تحت تاثیر همین مشکلات قرار گرفت. وقتی مجبور بودیم تیم‌های ملی خود را به مسابقات برون‌مرزی اعزام کنیم دیگر بودجه‌ای باقی نمی‌ماند تا در بحث توسعه ورزش و ساختارش آن را هزینه کنیم. هر چند شاید با جذب اسپانسر‌ها این خلأ جبران‌شدنی بود، فدراسیون بسکتبال در جذب سرمایه‌گذاران در امر ورزش زیاد موفق نبود؛ سرمایه‌گذاران بازخورد چندان خوبی از سرمایه‌گذاری در این ورزش شاهد نبودند و به همین خاطر به سرمایه‌گذاری در این رشته و بحث تیمداری در آن ادامه ندادند. بحث آخر در مورد قوانین و شرایطی است که باعث شده محمود مشحون نتواند به ریاست در فدراسیون بسکتبال ادامه دهد. تفاوت مدیریت در ورزش با سایر حوزه‌های اداری در این است که فرد هر چقدر تجربه بیشتری به دست بیاورد قطعا درآن زمینه کمک بهتری هم می‌تواند انجام دهد. به اعتقاد من قانون بازنشستگی در بحث مدیریت ورزش نمی‌تواند چندان مثمرثمر باشد، همان‌طور که در کمیته بین‌المللی المپیک شاهد حضور افرادی با سن بالای ۸۰ هستیم پس بحث بازنشستگی را در مدیریت ورزش غیر منطقی می‌دانم.

یادداشت از محسن صادق‌زاده، کارشناس بسکتبال

۹۰tv.ir | پایگاه رسمی برنامه ۹۰ –

یادداشت/ تعدد مراکز تصمیم‌گیری مشکل اصلی تیم امید

وب سایت رسمی برنامه نود-مدت زیادی است که بحث بر سر اینکه چه ارگان یا نهادی متولی تیم ملی فوتبال امید ایران است، وجود دارد. بعد از این همه سال وقتی زمان شروع رقابت تیم ملی فوتبال امید ایران فرا می‌رسد فدراسیون فوتبال، کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش (یا تربیت‌بدنی سابق) خود را صاحب و متولی این تیم می‌دانند اما بعد از شکست و ناکامی هیچ‌کدام پاسخگو نیستند. مشکل همین تعدد مراکز تصمیم‌گیری برای این تیم است که هیچ‌کس نمی‌داند مرجع اصلی تصمیم‌گیرنده چه نهادی است.متاسفانه سوءمدیریت در فوتبال ایران، به‌خصوص در تیم امید، مدت‌هاست فوتبال ما را از سطح اول آسیا دور کرده و همواره چه در زمان انتخاب سرمربی این تیم و چه در زمان انتخاب بازیکنان مشکلات فراوانی به‌وجود آمده و مدیریت ناتوان است که سالیان زیادی ما را از رسیدن به المپیک بازداشته است.بحث اینجاست که شاید خیلی مهم نباشد که کدام‌یک باید متولی این تیم باشند. مهم اینجاست که فقط یک نهاد برای این تیم تصمیم بگیرد، هرچند با توجه به اینکه این تیم، تیم فوتبال امید است من اعتقاد دارم فدراسیون فوتبال باید تصمیم نهایی را برای تیم امید بگیرد. وقتی وزارت یک تصمیم می‌گیرد و به سرمربی داخلی اعتقاد دارد و از سوی دیگر فدراسیون فوتبال اعتقاد دارد در حال حاضر سرمربی خارجی به درد تیم امید می‌خورد و هیچ تعاملی در این بین به وجود نمی‌آید قطعا ضرر اصلی را تیم امید می‌کند که وقتش هدر می‌رود. این تیم اسم زیبایی دارد اما واقعا نمی‌شود هیچ امیدی به آن داشت.من واقعا دلیل مخالفت با انتخاب زلاتکو کرانچار را نمی‌دانم. اگر این مربی کروات واقعا مشکلاتی برای حضور روی نیمکت دارد چطور توانست روی نیمکت سپاهان حضور پیدا کند و دو قهرمانی برای این تیم به ارمغان بیاورد. اینکه می‌گویند او نمی‌تواند روی نیمکت تیم ملی حضور داشته باشد ولی مشکلی برای حضور در یک تیم باشگاهی ندارد مثل داستان مربیانی است که به دلیل منشوری بودن نمی‌توانستند در لیگ برتر فعالیت کنند اما مشکلی برای مربیگری در لیگ یک نداشتند. واقعا همین تصمیمات عجیب و غریب است که فوتبال ما را به این روز انداخته است. شاید نمی‌شد صعود به المپیک را برای تیم امید پیش‌بینی کرد اما قطعا زلاتکو کرانچار یکی از بهترین گزینه‌ها برای این تیم بود.

یادداشت از امیر حاج‌رضایی، کارشناس فوتبال

 

۹۰tv.ir | پایگاه رسمی برنامه ۹۰ –

یادداشت/ درباره تغییر یک آرم/ پول همه‌چیز را با خود می‌برد

وب سایت برنامه نود- تغییر نام ورزشگاه سانتیاگوبرنابئو – ورزشگاه اختصاصی تیم رئال‌مادرید- باعث شد که اعتراضات بسیار زیادی متوجه باشگاه رئال مادرید شود که البته تقریبا به دست فراموشی سپرده شده بود تا اینکه خبر تازه‌ای درباره سفیدپوشان مادریدی در هفته گذشته روی دیگری از سکه طرح‌های بلندپروازانه فلورنتینوپرز رئیس باشگاه رئال‌مادرید را رونمایی کرد. خبر چنین بود: «باشگاه رئال‌مادرید اسپانیا پس از امضای قرارداد پرسود حمایت مالی با بانک ملی ابوظبی امارات، به نشانه احترام به مسلمانان، علامت صلیب را از لوگوی رسمی خود حذف کرد. اوایل این هفته، فلورنتینو پرز، رئیس باشگاه رئال‌مادرید در مراسمی در کشور امارات، از کارت اعتباری جدیدی با حمایت مالی این بانک رونمایی کرد که به‌عنوان کارت عضویت در باشگاه هواداران رئال‌مادرید نیز محسوب می‌شود. روی این کارت، لوگوی باشگاه بدون صلیبی که از سال ۱۹۳۱ تاکنون در قسمت بالایی آن قرار داشت، حک شده است.»

 

این حرکت با بازتاب بسیاری در میان رسانه‌های ورزشی و غیرورزشی روبه‌رو شد تا جایی که بسیاری از رسانه‌های کشورمان نیز به آن پرداختند و با تیترهایی نظیر «نشانه‌ای برای احترام به مسلمانان» به استقبال آن رفتند. اقدامی که خود مسئولان رئال هم می‌دانند که بیشتر به دلیل درآمد بیشتر است تا احترام به مسلمانان. اقدام مسئولان رئال‌مادرید اما با واکنش روزنامه مارکا روبه‌رو شد. این روزنامه اسپانیایی از این اقدام انتقاد کرد و انجام آن را از بین بردن تاریخ باشگاه و عملی غیرارزشی و نامناسب دانست. اما در این میان واقعا چرا رئال‌مادرید تصمیم به چنین کاری گرفت؟

 

آرم باشگاه رئال‌مادرید از سال ۱۹۲۱ که شاه آلفونسو سیزدهم، به‌عنوان هدیه عنوان رئال (رویال که تقریبا معنی سلطنتی می‌دهد) را به تیم اهدا کرد، با یک تاج روی آن دیده شده است. هرچند در سال ۱۹۳۱ که آلفونسو از حکومت کنار رفت، هم کلمه رئال از نام باشگاه حذف و هم شکل تاج از روی آرم باشگاه برداشته شد و به جای آن، خطی تیره روی آرم باشگاه قرار گرفت. در سال ۱۹۴۱ و دو سال بعد از جنگ‌های داخلی، مجددا کلمه رئال به نام باشگاه اضافه شد و تاج پادشاهی نیز به بالای آرم باشگاه افزوده شد. این تاج بر بلندای آرم رئال تا امروز بوده است و اکنون صلیب از بالای تاج پایین می‌آید.

 

همان‌گونه که تغییر نام سانتیاگوبرنابئو سود فراوانی را به حساب باشگاه رئال واریز می‌کرد، اکنون قرارداد آنان برای تغییر آرم در حوزه کشورهای عربی و به‌خصوص روی کارت‌های اعتباری متعلق به «نشنال بانک ابوظبی»، وضع مالی قوهای سپید مادرید را بهتر از گذشته خواهد کرد. ورود سرمایه‌های مالی و به دست آوردن سود بیشتر اتفاقی بود که فوتبال اسپانیا به تدریج آن را کشف کرد. پس از بارسلونا که روی پیراهن خود – سال‌ها از آن به‌عنوان پرچم کاتالان نام برده می‌شد- از تبلیغات استفاده کرد، حالا رئال‌مادرید هم تاریخ را به کناری نهاده است و ترجیح می‌دهد هزینه‌های باشگاه را تامین کند تا آنکه تاریخ را نگاه دارد.

 

اما آخرین خبر درباره این تغییر شاید شنیدنی‌ترین اتفاق آن باشد: «رئالی‌‌ها در اروپا با همان لوگوی همیشگی حضور می‌یابند.» این تغییر لوگو تنها یک تغییر ساده است برای خوش کردن دل سران عرب بانک ابوظبی که به‌عنوان عضو خانواده تجاری رئال‌مادرید محسوب می‌شوند. آنها پول بیشتری خرج خواهند کرد تا عضو خانواده‌ای باشند که بر بالای آرمش صلیب ندارد در حالی که مادریدی‌ها نشان دادند چندان به آن علقه‌ای ندارند. این معنای همان عبارتی است که دیگر همه به آن معتقد شدند: «این روزها در فوتبال پول همه‌چیز را با خود می‌برد…»

یادداشت از سجاد صداقت-روزنامه فرهیختگان


 


۹۰tv.ir | پایگاه رسمی برنامه ۹۰ –