ویژه/یک روز کنار بچه های فوتبالی پایین شهر/ کسی اصلا آنها را می بیند؟

وب سایت رسمی برنامه نود- بخش ورزشی هفته نامه چلچراغ، خبرنگارش را به یکی از مناطق جنوب تهران فرستاده تا درباره وضعیت فوتبال در جنوب شهر گزارشی تهیه کند که جالب از کار درآمده است.

به گزارش وب سایت برنامه نود، این گزارش ویژه را بخوانید:« این روزها زیاد وقت نداریم. کارها زیاد است، دغدغه ها بیشتر. از صبح که چشمهایمان را باز می کنیم تا شب که می بندیم دغدغه ها مقابل چشمانمان هستند اما وقت برای دیدنشان نداریم. سایت، روزنامه، اینترنت، اپلیکیشن، تلویزیون، رادیوی داخل ماشین، سینما، شبکه های اجتماعی و گیم و کلاج و ترمز و دود و ترافیک و پارازیت، وقتی باقی نمی گذارد که فکر کنیم چه اتفاقات مهمی می افتد. اینکه اگر بالای شهر همه چیز خوب واوکی است، آیا پایین شهر هم همه چیز خوب است؟ به واژه همه دقت کنید. همه چیز بالا شهر که نمی تواند مثل همه چیز پایین شهر باشد. پایین شهر برای خودش داستان هایی دارد. داستان هایی که بالایی ها به آن فکر نمی کنند. داستانهایی که شاید خواندنش برای بالایی ها جذاب باشد، بتواند یک فیلم سینمایی جایزه بر بین المللی شود. داستان فوتبال اما فرق می کند. سالها پیش و شاید دو سه دهه قبل که ما هنوز به دنیا نیامده بودیم و شاید هم خردسال بودیم، راه بالای شهری شدن را به ما نشان می دادند. در واقع راه بالای شهری شدن از پایین شهر می گذشت. خیلی ها اینطوری بالای شهری شدند. پایین شهری بودند و از زمین های پر ازخاک و خل و کفشهای پاره شروع کردند و به بالای شهر رسیدند. نمونه اش همین بازیکنان فوتبال ایران است که خیلی هایشان از زمین های خاکی شروع کردند. از چند ده هزار شروع کردند و به چند ده میلیارد رسیدند. بچه های پایین شهر که حالا بالای شهری شده اند، هم برای خودشان داستانی دارند. این بالای شهری بودن و پایین شهری بودن را چرا مطرح می کنم؟ چون سری به یکی از زمین های خاکی پایین شهر زدم. جایی دنج که بچه ها با کفش های کتانی پاره و نیمه پاره و پینه خورده بازی می کردند. پیراهنهای دست چندم و تقلبی مسی و رونالدو را به تن داشتند و به دنبال یک توپ لاستیکی پینه خورده تر می دویدند. اطراف زمین البته همه در حال ساخت و ساز بودند. یکی از اهالی محل می گفت این زمین خاکی هم به زودی تبدیل به آپارتمان می شود. بچه ها با عشق بازی می کردند والبته اهالی محل و کارگران از بالای آپارتمانها در حال تماشا کردن بازی بچه ها بودند.دیرک های دروازه از چوب بود و البته تور و دیرک افقی هم در کار نبود. آدم یاد فوتبال آمریکایی می افتاد.چوبها در زمین زیاد محکم نبود.توپ که به آنها می خورد، می افتاد و بچه ها مجبور می شدند که برای درست دیرک دروازه دوباره دست به کار شوند. آدم نگران زمین خوردنشان می شد.نکند زخمی شوند؟ نکند کزار بگیرند؟ یکی از اهالی محل با یک کلاه لبه دار رنگ و رو رفته مربی بچه هاست مثلا. نزدیک می  روم و می گویم که خبرنگار هستم. به او نمی آمد که اینقدر کارشناسی حرف بزند. معلوم است که یک روزنامه خوان حرفه ای است.

زمین خاکی نباشد،فوتبال می میرد

مربی بچه ها با نگرانی خاصی حرف می زند:« همه فوتبالیستهای بزرگ این مملکت از زمین خاکی آمده اند. البته آن زمان آدمهای درست و حسابی در فوتبال کار می کردند و بازیکنان خوب را به تیم های ملی و باشگاهی می بردند. الان که کلا مدرسه فوتبال زدن شده بیزنس، من خودم این بچه ها را توی زمین های خاکی پرورش می دهم و هفته ای یکی دو روز بازی می کنیم. من خودم روزنامه ورزشی می خوانم زیاد دسترسی به سایت ندارم. توی یک مکانیکی کار می کنم. نمی توانم برای بچه ها وسیله بخرم. هیات فوتبال استان تهران رفته ام، راهم نمی دهند. فدراسیون فوتبال که می روم می گویند برو هیات فوتبال، به هیات فوتبال می روم می گویند برو آکادمی ملی فوتبال، به آکادمی می روم جواب مشخصی نمی دهند.» دلش پر از درد است:« تیم های ملی نونهالان و نوجوانان و جوانان و امید نتیجه نمی گیرند، چون دیگر زمین خاکی در کار نیست. چون بازیکنی در کار نیست. کسی پرورش بازیکن نمی دهد، همه به فکر جیبشان هستند. کسی هم دلش به حال فوتبال مملکت نمی سوزد. اگر می سوخت می آمدند و می پرسیدند چرا کی روش رفته دنبال امثال دژاگه و قوچان نژاد که خارج از کشور بازی کرده اند.اینها پول توی جیبی که ندارند اما عشق دارند. کسی این بچه هارا نمی بینید که با چه عشقی از خواب بیدار می شوند.» یکی از بچه ها را نشان می دهد که پیراهن مسی را پوشیده است:« آن پسر بچه را می بینی که پیراهن تقلبی مسی را پوشیده؟ پیراهن را من در یکی از این مغازه ها برایش خریدم چون هر روز گریه می کرد و پدر و مادرش برایش نمی خریدند.» او می پرسم که چرا این کار را انجام می دهد:« من الکی جا نماز آب نمی کشم.من روی این بچه ها تعصب دارم. شما که آمده ای اینجا و داری گزارش می گیری باید بدانی که من فقط به خاطر ثواب این کار نیست که دارم بچه ها را مربیگری می کنم. نه پولی می گیرم و نه چیزی، نگران اینها هستم که یک وقت آلوده خلاف نشوند. مواد فروش نشوند.»

دل پر درد پایین شهری ها

لیستی از بازیکنان میلیاردر فوتبال ایران را نام می برد که مال پایین شهر هستند. از من می خواهد اسمشان را ننویسم. نام منطقه را هم نبرم.آنها را بی معرفت می داند:« بیایند برای این بچه ها کاری بکنند، عادل فردوسی پور توی برنامه اش فراخوان می زند که توپ بدهند به مناطقی که محروم هستند. این کار را باید امثال وزیر ورزش و رئیس فدراسیون فوتبال بکند. آنهایی که از اینجا میلیارد شدند، چرا گذشته شان را فراموش کرده اند؟ این ستاره های برزیلی همه به محله های فقیر نشینشان کمک می کنند، اما اینجا بازیکنان میلیارد خودشان توی کار ساخت و ساز می روند و زمین های خاکی را آپارتمان می کنند.» التماس می کند که نام محله را لو ندهیم وگرنه شهرداری زودتر مجوز ساخت را می دهد و این زمین خاکی هم از دست می رود:« کسی پول ندارد برود داخل سالن فوتسال بازی کند، بعد فوتسال بازی کند که چه؟ فوتسال ما که به اندازه کافی قوی است. فوتبال چمنی دارد از دست می رود. من مانده ام چرا آب از آب تکان نمی خورد و اینهایی که باعث و بانی از بین رفتن فوتبال شده اند هنوز سر کارشان هستند؟» بچه ها می دوند، وقتی گل می زنند به هوا می پرند و انگار در یک بازی رسمی گل زده اند. در چشمهایشان اما نگرانی وجود دارد. نگرانی از دست رفتن یک زمین خاکی دیگر. ساختمانها سر به فلک کشیده اند. کم کم نوبت این زمین هم می رسد. این زمین ها که ساختمان بشوند، فوتبال ایران اوضاعش بدتر می شود. کسی هم این بچه ها را نمی بیند. آنها برای دلشان فوتبال بازی می کنند اما وقتی فرایند استعداد یابی درست نباشد، از بین اینها علی کریمی و فرهاد مجیدی و امثالهم، در نمی آید که هیچ، تازه ناپدید هم می شوند!

 

 

۹۰tv.ir | پایگاه رسمی برنامه ۹۰ –

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *